فال انبیا دوشنبه

مطالب مفید کاشت مو

فال انبیا دوشنبه

۸ بازديد

هنر لباس پوشیدن در آن روزها به هیچ وجه آنقدر که از آن زمان تا به حال شناخته شده بود، درک نمی شد و هنر من کاملاً درست نبود. من ساخته شده بودم که یک ستون عظیم از پرهای شترمرغ سیاه را به نمایش بگذارم، که هرگز توسط هیچ یک از فرماندهان هایلند نپوشیده بود، و یک اسپور بزرگ از پوست ببر داشتم که مانند یک پیش بند در برابر تعداد بیشماری ازدواج دمپایی شطرنجی آویزان بود. شنل تارتان بسیار داغ و حجیم بود. روز سگ بود، و من محکوم به پوشیدن همه این چیزها در میان هزاران نفر بودم!

دادلی در حالی که لباس می پوشیدم خبر داد که لباسش نرسیده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است و او تاکسی مرا گرفت و با عصبانیت به سمت خیاطش رفت.

فکر کردم عجله ای برای احمق کردن خودم وجود نداشت. بنابراین با پوشیدن یک جفت کتانی چهارخانه و پمپ های بسیار منظم با سگک کفش، جراتم را در مورد بقیه لباس ناکام گذاشتم و یکی از لباس های پانسمان دوشنبه او را پایین آوردم، از پله ها پایین رفتم و به سمت اتاق کار رفتم. صبر کن تا او بیاید

پنجره های اتاق زیبا باز بود و مبل راحتی با کوسن های بیشماری به سمت یکی از آنها کشیده شده بود. یک ماه آرام بزرگ به اتاق خیره شده بود، اتاقی که در میان کتاب ها و انواع الوارهای لیسانس، یک سینی نقره ای با چند لیوان بلند ونیز و یک بطری ماراشینو که با کاه بسته شده بود، ایستاده بود. اکنون می توانم برق مشروب را در مهتاب ببینم، همانطور که آن را در لیوان ریختم.

و من دو یا سه فنجان کوچک از آن را قورت دادم، زیرا روحیه ام درست ضعیف شده بود. نزدیک سینی ایستاده بود – باید بگویم؟ – یک جعبه، یک جعبه سدر صرف، با کاغذ صورتی به هم چسبانده شده بود، با نام “هادسون” در پهلو، و روی جلد بازوهای اسپانیا. فکر کردم فقط جعبه را بردارم و در آن نگاه کنم.

آه بهشت! آنها آنجا بودند – صد و پنجاه نفر از آنها، در ردیف های آرام و راحت: با عشق کنار هم دراز کشیده بودند، با ماه بزرگ که بر آنها می تابد – در نوک نازک، در کمر پر، به زیبایی گرد و پر، کمی نقطه ای که اینجا و آنجا بر آنها می درخشد – لکه های زیبایی روی گونه سیلویا. خانه کاملا خلوت بود. دادلی همیشه در اتاقش سیگار می کشید – من چهار ماه و یازده روز زنان بود که سیگار نکشیده بودم.

وقتی لرد دادلی وارد مطالعه شد، هیچ اظهارنظری نکرد. و زندگی آه، چقدر دلم راحت شد! او پس از عکس وستال، لباس سبز و چکمه هایش را به درستی پوشیده بود.

او گفت: “زمان مرخصی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، جورج.” “آنها به من گفتند که تو مدت ها پیش لباس پوشیده ای. بیا بالا، مرد من، و آماده شو.»

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.