در جنگل، کشیش تنها راه می رفت. طبق معمول، او می خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است به دنبال “منبع سرد” شفاف و شفافی باشد که می دانست در این نزدیکی فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
در حالی که بی صدا از میان خزه های نرم می گذشت و به چشمه نزدیک می شد، فکر کرد صداهایی شبیه هق هق شنیده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت انلاین , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
او که مضطرب مشارکت داشت، می خوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است به سمتی که صداهای غم انگیز از آنجا به او می رسید، عجله کند. چند قدم جلو رفت. اما متعجب و متحیر ماند.
پسری که یکشنبه به تازگی او را دیده بود و رفتار متهورانهاش به عنوان واعظ در جنگل حیرت شگفتانگیز او را برانگیخته بود، اکنون به حالت سجده روی زمین، نزدیک چشمه، دراز کشیده بود و اشک میلرزید.
پسر هق هق گفت: “آنها چه کار کردند که من بایستم و برای آنها که ما به آنها تعلق نداریم، تماشایی باشم.” “چه چیزی برای من کافی بود که من کوچولوها و همه ما را از کوه و کلبه های خاکستری کوچک آنجا دور کنم. اگر می ماندیم، حتی اگر فقط در خود فقیرخانه، هرگز نمی دانستیم که چیزی بهتر از آن وجود دارد. و فکر میکردم که آنها را باور نمیکنم در جاده ها قدم بزن و وقتی به مزرعه می روم خجالت بکشم نمی خواهم گدا باشم.
که هیچ کس به آن اهمیت نمی دهد که بگویم من می خواهم در آن بایستم کلیسا و به مردم بگو که مادر به ما چه آموخته فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای شنبه , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، اما من فقط می توانم بروم و بروم، و آنها در درون من بدتر و بدتر می سوزند من دوست دارم هر کاری که تو می خواهی انجام دهم، و این که من مانند مانکه کوچولو نیستم و فقط می خواهم آنها را فراموش کنم.”
آنته با وحشت به بالا نگاه کرد. او فکر کرد که صدای خش خش شنیده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که سایه آن مردی فال جدید و آنلاین قهوه شمع , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
این کشیش بود که اکنون به او نزدیک شد.
آنته که شرمنده بود، چنان ویران شده بود که به سختی جرات داشت سرش را بلند کند، از جایش بلند شد. او به سرعت قلعچین را گرفت که آنا دیا وقتی دید او به سمت جنگل شبانه به سمت چشمه سرد می رود، آن را به سمت او پرتاب کرد.
آنته کاسه را به سمت فنر پایین انداخت و با اکراه صورت قرمز متورمش را دید که در آن منعکس شده بود.
صدای آرام و ملایم کشیش گفت: “آیا قبل از اینکه ظرف را پر کنی به من مینوشی؟”
آنته با حیرت و با چنان نور دلی و اعتماد به نفس، چشمان تیره و عمیقی را که بسیار مهربان و فهمیده بودند به سوی او دید.
- ۰ ۰
- ۰ نظر