خیابان فرشته

مطالب مفید کاشت مو

خیابان فرشته

۱ بازديد
او در حالی که دست پسرک را می‌فشرد، فریاد زد: «از آشنایی با شما افتخار می‌کنم، آقا. مفتخرم که امشب مهمان خانه‌ی من هستید. تمام شهر – در واقع تمام دنیا – نام شما را به صدا در آورده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . عالی بود، باشکوه بود! عملی شایسته‌ی یک آمریکایی بود.» «اما پسر عزیزم، در قصر به تو احتیاج سعادت آباد دارند.

پادشاه پیک پشت پیک به دنبال تو به مونونگهلا فرستاده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . کشتی قدیمی کاملاً توسط کشتی‌های بخار و یدک‌کش و قایق‌های کوچک حامل گروه‌های موسیقی و بازدیدکنندگان احاطه شده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . آنها بیهوده تو را صدا می‌زنند. چگونه می‌توانی در خانه فقیرانه من بمانی در حالی که تمام شهر مشتاق دیدن توست؟» [صفحه ۲۷۰] کلیف خندید و گفت: «اگر برای شما فرقی نمی‌کند، آقا، من ترجیح سعادت می‌دهم اینجا بمانم.» او با نگاهی زیرکانه به خوانیتا نگاه کرد و از دیدن سرخی ملایم و گلگونی که گونه‌های زیبایش را پوشانده بود، خوشحال شد.

آقای ویندومِ مهربان از پاسخ دیپلماتیک فارادی بسیار خوشحال به نظر می‌رسید و هر دو پسر را برای دیدن مرواریدهایش که در یک جعبه آهنی کوچک در گوشه‌ای از اتاق خصوصی‌اش نگهداری می‌شدند، با خود برد. کلیف و جوی پس از تعریف و تمجید شایسته از این مجموعه واقعاً باشکوه، که برخی از آنها تقریباً بی‌قیمت بودند، به سمت دخترها برگشتند. سه ساعت بسیار دلپذیر پس از صرف چای سپری شد، سپس قوانین سختگیرانه انضباط دریایی که حکم می‌کرد کشتی باید قبل از نیمه‌شب تحویل داده شود، باعث بهترین در تهران شد دو دانشجو حرکت خود را اعلام کنند.

خوانیتا و دوستش در خانه ماندند، اما آقای ویندوم با مهمان‌نوازی شروع به سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد قبال از مهمانانش تا دم در کرد. او در حالی که از مسیر کاشی‌کاری شده پایین می‌رفتند، لبخند زد و گفت: «کم پیش می‌آید که افتخار پذیرایی از ناجی یک پادشاه حاکم، آقای فارادی، را داشته باشیم. بنابراین باید نهایت سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد فاده را از آن ببرم.» «کاش پادشاه برای نجات به کشتی نیامده بود،[صفحه ۲۷۱]کلیف خندید و گفت: «آقا! مخصوصاً تو کشوری که در تهران اینقدر… خیلی… متاسفم!» او ایستاد و هر دو دستش را روی سرش گذاشت.

کلاهش به همراه شاخه بزرگی از درختی که از زیر آن رد شده بودند، روی زمین افتاده بود. آقای ویندوم با عجله پرسید: «چی شده؟ آسیب دیدی؟» کلیف پاسخ داد: «نه. همین که ترسیدم کافی بود. فقط یک شاخه بود، پوسیده، فکر کنم.» کلاه و شاخه‌اش را برداشت، دومی را بیشتر از روی کنجکاوی برداشت تا چیز دیگری، و به دنبال همراهانش به راه افتاد. آقای ویندوم گفت: «حتماً باید دوباره آن شاخه‌ها را هرس کنم. نمی‌دانستم درختان در چنین شرایطی هستند.» خداحافظی‌های صمیمانه‌ای در دروازه رد و بدل شد و دو دانشجو وارد کالسکه‌ای شدند که برای آن ساعت سفارش داده شده بود. کلیف در حالی که از ویلا دور می‌شدند، خندید و گفت: «حتماً دارم عصبی می‌شم.» شاخه را بالا گرفت و اضافه کرد: «وقتی از برخورد با چنین چیزی جا می‌خورم، وقتش رسیده که…» ناگهان حرفش را قطع کرد و با صدایی گرفته خیابان فرشته گفت:[صفحه ۲۷۲]سوت.

در آن لحظه کالسکه از نزدیکی تیر چراغ برق عبور می‌کرد و نور آن کاملاً روی شیء در دست او افتاد. جوی پرسید: «چه خبر؟» کلیف پاسخ داد: «انتهای این تکه چوب را می‌بینی؟» «بله.» «خب، کاملاً شکسته و تمیزه.» «خب که چی؟» کلیف قبل از پاسخ دادن، لحظه‌ای به مرد لاغر اندام نگاه کرد، سپس به آرامی گفت: «این شاخه پوسیده نیست رفیق. از وزن خودش هم نشکسته.» جوی بیش از حد معمول هیجان نشان داد. «پس فکر می‌کنی…» شروع کرد. کلیف با لحنی تأثیرگذار حرفش را تمام کرد: «یکی بالای اون درخت بود. و اون برای هیچ کاری اونجا نبود.» او به کالسکه‌چی اضافه کرد: «راننده، بگذار پیاده شویم.» دومی بی‌درنگ اسب‌هایش را آماده کرد و بدون هیچ حرفی کرایه‌اش را دریافت کرد. او آنقدر به بوالهوسی‌های مسافران عادت داشت که تعجب نکند. یک دقیقه بعد، کلیف و جوی با عجله به ویلای ویندوم برمی‌گشتند.

فصل بیست و هشتم غارتگر نیمه‌شب. جوی پرسید: «نظرت در موردش چیه رفیق؟» و آنها به سرعت از همان مسیر برگشتند. کلیف به طور خلاصه پاسخ داد: «گفتنش سخته. شاید نقشه‌ای برای سرقت از خونه باشه.» «مرواریدهای ارزون، نه؟» «بله.» مرد لاغر اندام اصرار کرد: «بالاخره ممکن سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد اشتباه کنیم. می‌دانید، شاخه‌ها عادت دارند از درخت بیفتند. اگر خانه را بیدار کنیم و فقط یک گربه یا چیزی شبیه به آن پیدا کنیم، احساس حماقت می‌کنیم. خانم ویندوم می‌خندد.» «من ریسک این کار را می‌پذیرم. من هر ریسکی را می‌پذیرم اما نمی‌بینم…» جوی با خنده‌ای درون‌ریز حرفش را قطع کرد و گفت: «ببین مرواریدها دزدیده شده‌اند.» «مروارید‌ها را گیج کنید.» «اوه، منظورم دختر بود. ببخشید.» در این زمان به ویلا رسیده بودند. محوطه وسیع[صفحه ۲۷۴]محوطه توسط یک دیوار سنگی به ارتفاع ده فوت از خیابان جدا شده بود و یک نرده آهنی تزئینی بر فراز آن قرار داشت.

کلیف نزدیک یک انتهای دیوار ایستاد و اعلام کرد که سعی خواهد کرد وارد آنجا شود. او اضافه کرد: «بی‌فایده سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد که صاحبخانه را بیدار کنم. بالاخره ممکن سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد چیزی در آن نباشد، و من نمی‌خواهم بدون مدرک زنگ خطر را به صدا درآورم. شما می‌توانید اینجا بمانید و من در سکوت نگاهی به محوطه می‌اندازم.» جوی اعتراض کرد، اما کلیف قاطع بود.

مرد در حالی که دوستش را به بالای دیوار هل می‌داد، زیر لب غرغر کرد: «خب، خیلی طول نمی‌کشه که دنبالت بیام. تو خیلی دوست داری خودت رو به خطر بندازی. من باید ازت مراقبت کنم، پسرم.» کلیف متوجه شد که رفتن به داخل محوطه کار آسانی سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد . وقتی داخل شد، نزدیک دیوار چمباتمه زد و جهت خود را پیدا کرد.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.